مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!

ساخت وبلاگ
یک کلیپ می دیدم که بسیار جالب و تامل برانگیز بود؛ دو برادر یکی، دوساله بودند. جلوی هر کدام شان یک ظرف بود. وقتی آن را برداشتند، زیر یکی خالی بود و زیر دیگری، دو تا شکلات. آن برادری که شکلات نداشت، نگاهش خالی شد اما برادری که دو شکلات داشت، یکی را گذاشت جلوی برادر و او را بوشید. زیر نویش این کلیپ این بود: برادرانی چنین ستودنی اند. بله ستودنی است اخلاقی که فقط خود را نمی بیند بلکه شادمانی را در خوشحالی دیگران می جوید. از این منظر می توان گفت، مهربانی، فقط یک فضیلت اخلاقی فردی نیست. حتی اگر همین هم بود می ارزید که برای تخلق به آن کوشید. مهربانی فردی می تواند رآفت را به شفقت برساند و در جامعه چنان جاری کند که تجسم شعر سعدی را به تمامه زیست کنیم؛" چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضو ها را نماند قرار" این را هم در حکایتی که خواندم به لطافت دیدم؛" قرار بود پارچه کت و شلواری اهدايی به مدرسه، ميان شاگردان قرعه کشی شود. معلم گفت هر کس نامش را روی کاغذ بنويسد تا قرعه کشی کنند. وقتی نام حسن درآمد، خود معلم هم خوشحال شد. چرا که حسن به تازگی يتيم شده و وضع مالی اش اصلا خوب نبود." اما خوشحالی معلم زمانی صد چندان شد که به کاغذ اسامی بچه ها نگاه کرد، روی همه آنها نوشته شده بود: حسن! همه مهربانی را، دیگر دوستی را رفاقت را باور داشتند. باور را هم به عمل در آوردند. معلم خوشحالی از چشمانش می تراوید. همه دانش آموزان را به نگاهی می دید که کریم ترین مردمان بزرگ را باید دید. به واقع هم چنین بود. آنان کریم بودند. کرامت در باورشان شکوفا شده بود. ما برای رسیدن به جامعه تراز ایمانی به فراوانی آدم هایی چنین نیاز داریم. کسانی که زمان را و اقتضائات شرایط یکدیگر را بدانند و درست عمل کنند. بنده خدایی بعد این مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 14:50

"ما ایرانی‌ها بزرگ زاده‌ایم" این تعریفِ بشکوه، از زبان مرجعِ مفسر، حضرت آیت‌الله جوادی آملی برخاسته و عجیب بر دل می‌نشیند. آیت‌الله با بیانِ این که، " ایران یک کشور بزرگ بوده و هست، ما ایرانی‌ها بزرگ‌زاده‌ایم، هم تاریخ داریم و هم جغرافیا، به این نکته ظریف توجه می‌دهد که" در تاریخ ایران بزرگان و عالمانی بودند که تولید را با علم هماهنگ کردند و ما نیز باید تولید را با علم هماهنگ کنیم. این مرجعِ تقلید با این تبیین از جایگاه ایران و ایرانی، بر زشتی فقر و ضرورت تلاش برای ارتقای سطح زندگی مردم تاکید کرد. چه با جا به جایی افراد و مرتکبان در واقعیت ماجرا تغییری ایجاد نمی‌شود. این نگاه عالمانه با آنچه برخی‌ها می‌گویند، اززمین تا آسمان فرق می‌کند. آنانی که یک فعل و کار مشخص را در دو دولت دوجور تفسیر می‌کردند و هنوز می‌کنند. در دولت سابق باشد، با ارفاق بی‌عرضگی مسئولان است. در دولت لاحق باشد، می‌شود امتحان الهی برای مردم! اما آیت الله، دقیق می‌بیند و درست تحلیل می‌کند و راه می‌نماید "نباید تنها با فروش نفت و گاز کشور را اداره کنیم، باید این‌ها را به خدمت تولید درآوریم." کاری که دنیا انجام می‌دهد و پیشرفت خود را شتاب می‌بخشد ما اما با نوع مدیریت منابع، فقط خیال رقبا را راحت می‌کنیم. آیت‌الله جوادی آملی، مثل همیشه به مردم و حقوق شان هم توجه ویژه می‌دهند به این بیان ملهم از منطق و منهج علوی که "‌ای مالک! شنیدی که گفتند نماز ستون دین است، بدان که این مردم نیز ستون دین هستند، ستون سیاست وحکومت هستند و اگر این ستون آسیب ببیند نگهداری از حکومت سخت خواهد بود." با حضور مردم در میدان است که از معرکه‌های مرد افکن هم می‌توان سر به سلامت برد. دفاع مقدس، گواه صدق این منطق است. مردم که بایستند، دشمن از مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 14:50

تقویم ما را سرخ نوشته اند انگار. اگر به دید تامل نگاه کنیم، تاریخ ما برگ‌های خونین کم ندارد. خون‌هایی که، چون بر زمین می‌ریزند، نمی‌خشکند. چشمه می‌شوند و همیشه می‌جوشند. جاری می‌شوند و خون ریزان را به زیر می‌کشد. قطرات خون، کلمه می‌شوند و به ماندگاری می‌رسند در زبان شاعران. این گونه است که، شعر را شاعر در یک مناسبت می‌گوید، اما به روزگاران، خوانش‌های متفاوتی دارد. هنر شعر همین است که هرکس از ظن خود به خوانش برخیزد و در مصیبت خویش آن را زبان حال کند. برخی حکایت‌های تاریخی هم انگار تکرار همدیگرند چنان که روضه اولی را می‌شود برای دیگری هم خواند.با همین نگاه است که می‌توان شعر پر تاملِ محمد حسین ملکیان را که برای واقعه گوهرشاد سروده است -به این مضمون که؛ یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! / به سمت ما بیندازید تیر، اما به ایوان، نه" -برای ۲۹ آبان ۵۷ هم خواند. روزی که مزدوران رژیم پهلوی دوم، با هجوم به حرم مطهر امام رضا (ع)، حرم و اهل حرم را به گلوله بستند. انگار پسر می‌خواست بگوید از پدر، چیزی کم ندارد. اگر پدر مسجد گوهرشاد را به گلوله بست و مردم تجمع کرده در آن را، پسر هم حرم را تیر باران کرد و پناه گرفتگان در حرم را. معلوم نبود تفنگ در اختیار آنان است یا آنان در اختیار تفنگ ها. مهم خشاب‌هایی بود که در تن مردم خالی می‌شد. مهم دل‌هایی بود که از بغض دژخیمان پر می‌شد. به ظاهر زدند و کشتند و بستند، اما به واقع، دست خود را بستند و تیر‌ها کمانه کرد و بر جان خودشان نشست. کمتر از سه ماه زمان برد تا خون‌ها به ثمر برسد. هر شهید، بسان کشته‌ای بود که هزار پشت داشت. هر که افتاد هزار نفر برخاستند و خواسته او را پی گرفتند؛ به زیر کشیدن قدرت غاصبی بود که به ناحق بالا رفته بود. حرم را زدند، ا مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 14:50

مُرده، یک بار دیگر هم مُرد. زشت و نفرت انگیز هم مرد. مرگی چنین چرکین و کریه سزایِ "جنایتمرد"ی بود که مرگ را برای ما نسخه می پیچید. جرثومه ای که در "افسادِ فی الارض" رکورد دار بود. در " محاربه" نیز کارنامه ای مملو از جنایت داشت. نه تنها دستانش تا مرفق در خونِ مردم نجیبِ ایران فرو رفته بود که سرتاپایش خونین بود. او رگ های زندگی را به جرم "دیگر گونه زیستن" می درید. 17 هزار شهید ترور، گواهِ همواره فریادگرِ توحشِ بی مهارِ کسی هستند که با زبان بمب و گلوله سخن می گفت. "رجوی" را می گویم"نامسعود" ترین موجودی که به نامِ "مسعود" برایش شناسنامه گرفته بودند. شناسه های رفتاری اش اما سیاهه ای از شقاوت و ناشادی و رنج آفرینی بود. او در جنگ با انقلاب هیچ خط قرمزی نداشت. جاسوسی، بمب گزاری، تخریب، تحریف و سرانجام هم پیوستن به ارتش متجاوزی که می خواست خاک وطن را به توبره بکشد. نسل امروز شاید خیلی مسائل را ندانند بزرگتر ها اما همه این ماجراها را با گوشت و پوست و استخوان خود درک کرده اند. ما اصلا یادمان نمی رود چه کرد و چه کردند کسانی که "به نام مسعود، به نامِ مریم" را جایگزین همه آغاز های مقدس کرده بودند. نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم منافقین را. اگر هیچ نکرده و هیچ بر ذمه نداشته بودند جز شهادت آیت الله بهشتی همین کافی بود تا قیامت بدهکار دیروز و امروز و فردای وطن باشند. بهشتی با آن قدرت مدیریت اگر بود قطعا روزگار ملک و ملت بسیار بهتر بود. شهدا اگر بودند مردم به شهد کام شیرین داشتند اما آنان زدند. نه تنها بهشتی و 72 تن را که به پیوست، رجائی و باهنر و دستغیب و صدوقی و صیاد شیرازی و.... را از ظرفیت های بی مانند ملت حذف کردند. چون ماشین ترور در خیابان ها به راه افتادند و تیر در جان مردم نشاندند. ج مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 23:56

آدم های حکیم هر کارشان کلاس حکمت است حتی اگر ظاهرش عجیب به نظر برسد. مثل آن مردی که ﺳﺮﺍﻍِ آقایِ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷ ﺭﻓﺖ ﻭ خیلی ساده گفت آقا! ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ ،ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ مرد اما ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕِ آقای گردو فروش ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ. کم نیاورد و ادامه داد ﺧﻮﺍﻫﺶ می کنم ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ .ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. بعد به اصرار کلمات را شمار کرد که ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ . ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ . ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺯﺭﻧﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ می ﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ؟ مرد اما همان گردو های گرفته شده را روی ترازوی گردو فروش گذاشت و گفت من گردو نمی خواهم فقط حواست باشد ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ،ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ . عمر هم مثل من نیست که روز های رفته را به تو باز گرداند چنان که من گردو ها را باز گرداندم. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ می گﺬﺭﺩ، ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ، ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ را به عنوان یک سرمایه تجدید ناپذیر باید قدر دانست. مغازه دار گردو فروش به فکر فرو رفت. نگاهی به گردو ها انداخت و به ساعتی که بر مچ بسته بود. انگار تصمیم گرفت حرف های مرد حکیم را جدی بگیرد. من و تو چه می کنیم در این روزهایی که تا چشم باز می کنیم به آخر رسیده است؟ آورده ما به ازای روز های رفته چیست؟ چه ارزش افزوده ای تولید کرده ایم. ما نسبت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 23:56

انگار همه جهان در هم فشرده شده است در غزه. انگار همه آدم ها حلول پیدا کرده اند در مردمِ این باریکه وسیعتر از تصور. به واقع، این روزها، خبرخیز ترین نقطه جغرافیا، غزه است. تاریخی ترین برگ های تقویم فلسطین هم دارد با هویت انسانی یک جا ورق می خورد. یک طرف صهیونیزم بین المللی است و پشتوانه استکبار به مصداقِ شر مطلق. از مرگ افزار تا فریب افزار را در خدمت دارد تا اگر در جنگ نظامی، زانویش به زمین رسید در جنگ هیبریدی بتواند جبران کند. این سو اما خیر در قامت مظلومان خود را نشان می دهد و مقاومت که در جنگی نامتقارن در برابر این قدرت شیطانی ایستاده است. این را باید دانست و حتما مقاومت را باید تقویت کرد. مهمتر از سلاح به صدا. فلسطین با انواع کمبودهای دفاعی و رفاهی و حتی بهداشتی و دارو و درمانی مواجه است. مشکلاتِ ناشی ازمحرومیتِ نظامی را می توان با تدبیر و طراحی کاهش داد اما زیانِ محدودیت صدا چندین و چند برابر است تا سلاح. در نبردِ میدانی، موشک نباشد، توپ و راکت هست. این نباشد، تفنگ هست. این هم نباشد سنگ هست. آن را بلوکه کنند، پنجه هست تا خرخره دشمن را به چنگ و دندان بفشارد اما صدا که نباشد، هیچ کس متوجه چیزی نمی‌شود. نه صدای پیروزی دشمن شکن شان را می‌شنود و نه صدای مظلومیتی که از پاره‌های جگر غزه برمی‌خیزد را. اصلا دنیا آنان را نمی بیند و نمی شنود که بخواهد فکر کند و حق از باطل بازشناسد. از آن سو دشمن هم موشک دارد هم جنگنده و بمب‌افکن پرواز می‌دهد و مهمتر از این، آتشبار رسانه‌ای خود را چنان روی غزه گرفته است که حقیقت را مثل پیکر کودکان معصوم، پاره، پاره می‌کند. حقیقت مثل واقعیت در این جغرافیای مظلوم به بلای حصر و حبس خبر و سانسور و تحریف گرفتار است. صهیونیست‌ها حتی کودکانی که خود کشته‌اند مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 57 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 23:56

فلسطین امروز مسئله اصلی و اولویت دار جهان اسلام است. فراتر از این؛ مسئله ائل جهان بشریت است. چیزی که صهیونیست ها نمی خواهند باشد. می خواهند آن را در نگاه مردم از اولویت بیندازند. متاسفانه برخی از ماها نیز داریم در همان نقشی فرو می رویم که دشمن نوشته است. من با بیش از سه دهه کار رسانه‌ای با دیدن برخی پست‌ها و پیام‌ها و شنیدن برخی سخن‌ها به ضرس قاطع می‌گویم، دشمن به میان ما نفوذ کرده و از زبان ما سخن می‌گوید. به چشم می‌توان دید که برخی ها عملا، پیاده نظام صهیونیسم شده‌اند. بنی اسرائیل خوب می دانند که پشتوانه اول مقاومت در جهان ایران است. اگر می خواهند مقاومت را در خاک دفن کنند باید پشت ایران را به خاک بمالند. راهش را هم در چند شقه کردن ملت ما می بینند که پرچم امت را نیز به دوش می کشد. در این کار هم همه توان خود را می گذارند. محتواهایی تولید و حرفه ای نشر می دهند تا سر از پست بچه های این سرزمین در آورد. لذاست که -با هزار تاسف- می بینیم برخی افراد، همانی را می‌گویند که آرزوی اوست. همان کاری می کنند که در برنامه اوست؛ اختلاف! دانسته یا ندانسته، بی‌لباس و جیره و مواجب، سرباز دشمن شده‌اند در چند شقه کردن ملت. نمی‌فهمند همه ایرانی هستیم و امروز بیش از دیروز، باید پشت هم باشیم. تا فلسطین قوی ترین پشتوانه را داشته باشد. بی‌سواد رسانه، کارشناس رسانه می‌شوند که رسانه‌های فلان چون گفته‌اند نتانیاهو مدعی شد... پس پشت او هستند. نمی‌فهمند در ادبیات رسانه. مدعی شد یعنی ادعای اوست. نه خبری که خبرنگار تایید می‌کند... اصلاح طلب و اصولگرا در مبارزه با دشمن صهیونیستی یک نظرند. باید هم چنین باشد. در برابر شرِ مطلق - به قول امام موسی صدر - باید وحدت مطلق داشت. اتفاقا از مولفه‌های وحدت افرین در ایرا مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1402 ساعت: 0:28

دوبانده سازی جاده های استان یک اولویت راهبردی است. این از حیث الزام، ضرورتی حیاتی دارد اما کافی است؟ روشن است که خیر. اگر همه جاده ها و حتی راه های روستایی هم اتوبان شود اما فرهنگ رانندگی ارتقا پیدا نکند، باز هم سیاه پوشِ حوادث تلخ خواهیم شد. آنچه اما در انتظار و توقع اولویت دار مردم از مسئولان است، همین دوبانده سازی شاهراه های حیاتی استان و اصلاح نقاط حادثه خیز از جاده هاست. این که انشا الله حاصل آمد، حوصله مردم هم بسط خواهد یافت تا با طرح مباحث فرهنگی و آموزشی، کوشش همه نهاد ها و دستگاها و حتی چهره ها نیز هم افزا شود برای بهبود رانندگی و ارتقای فرهنگ ترافیکی. اگر رانندگی را فرهنگ به حساب آوریم، بخش تمدنی آن برای جاده خواهد ماند تا در کنار هم سبک مسافرت سلامت تعالی یابد. تا باند دوم جاده به خصوص در شریان حیاتی بیرجند قاین و حتی قطعه باقی مانده قاین- گناباد ساخته نشود، حتی اگر فرهنگ رانندگی به اوج برسد باز هم احتمال تصادف و شاخ به شاخ شدن خودرو ها خواهد بود. اما با ساختن جاده امکان برخورد از رو به روی خودرو ها به صفر خواهد رسید هرچند در سوانح دیگر شاید تلفات بدهیم. این خیلی مهم است که "امکانِ برخورد رو در رو" را از بین ببیریم. نقاط حادثه خیز را که به تکرار حادثه آفریده و از ما تلفات گرفته است را اصلاح کنیم. این مهم که حاصل شد، آموزش های ما هم محمل مردم پذیر خواهد یافت. آن وقت می گوئیم این جاده امن. شما با درست رانندگی کردن و رعایت استاندارد ها هم خود سالم بمان و هم در سلامت دیگران سهیم باش. قطعا این پذیرفتنی تر هم خواهد بود تا اینکه بخواهیم با توصیه و حتی آموزش و نظارت و جریمه بخواهیم جاده را از دست خوش حادثه دور بداریم. جاده استاندارد در کنار رانندگی استاندارد به سفر سلامت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1402 ساعت: 0:28

نظم، گمشده اصلی توسعه و پیشرفت ماست. من به این مومنم که اگر در بر همین پاشنه بچرخد، افق موفقیت به رویمان در نخواهد گشود. هرگز به جایگاهی که بایسته مومنان و شایسته نام ایران بزرگ است نخواهیم رسید. راه موفقیت همان است که مولا علی(ع) به وصیت خویش سرمشقی ماندگار فرموده است؛ «اوصیکما بتقوی الله و نظمِ امرکم.» هر ملت و جامعه و کشوری که از این سرمشق، مشق بنویسند، به موفقیت خواهند رسید.سُنتِ الهی هم موفقیت مردمی است که برنامه‌مند تلاش می‌کنند و حساب دقایق و حتی ثانیه‌ها را هم دارند. ما، اما از این مهم نه غافل که فراموش کنندگان این خط موفقیت هستیم. نمونه‌های این منکرِ آشکار و معروف سوز را همه ما‌ تجربه کرده‌ایم. من این گزاره را سه دفعه در یک روز عذاب کشیدم.اولی اختتامیه جشنواره مفلحون بود که ستاد محترم احیای امر به معروف و نهی از منکر برگزار می‌کرد. هیئت اجرایی، زحمات فراوان کشیده و همه چیز را برای همان دقیقه اول که دعوتنامه‌ها نوشته بودند فراهم کرده بود، اما برگزاری مراسم، به رغم اعلام ساعت ۸ صبح پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۲، شاهد بسم الله مجری محترم در ساعت ۹:۱۲ دقیقه بود. یعنی یک ساعت و ۱۲ دقیقه تاخیر. یعنی صد‌ها نفر ساعت، خاکستر شد از وقت اداری صد‌ها شرکت کننده این مراسم. به همین راحتی بیت المالِ زمانی جامعه هدر رفت. مُنکرِ بی توجهی به زمان، جای معروفِ زمان مندی را گرفت در جشن تجلیل از برگزیدگان امر به معروف و نهی از منکر! جلسه دوم هم قرار ساعت ۱۴:۳۰ بود در استانداری برای هم اندیشی با جناب دکتر خلجی، رئیس محترم شورای اطلاع رسانی دولت گرامی. شروع جلسه، اما با ۳۸ دقیقه تاخیر بود. همان جا هم از این رویه انتقاد کردم. هم ناظر به برنامه صبح و هم آن برنامه. آرزو کردم جلسه سومی که در پیش داشتم سر مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1402 ساعت: 0:28